می‌شنوم بی‌آنکه قضاوت کنم

ادبیات، معرفی کتاب، نقد کتاب، به اشتراک گذاشتن نظرها

می‌شنوم بی‌آنکه قضاوت کنم

ادبیات، معرفی کتاب، نقد کتاب، به اشتراک گذاشتن نظرها

کارتون بالا یا همان Up



کارتون "بالا" یا همان "UP"

ساخته شرکت والت دیسنی

 

یکی از زیباترین کارتون هایی که تا کنون دیده ام کارتون "بالا" است. این کارتون نه تنها از نظر تکنیک، موسیقی و شخصیت هایش بی نظیر است بلکه از حیث انتخاب دیالوگ ها، میمیک صورت ها و نام شایسته اش، فوق العاده است.

 

داستان، ماجرای پسری است که قهرمان زندگیش مردی است ماجراجو و آرزو دارد همچون او شود. بر حسب اتفاق با دختری به نام الی آشنا می شود که همچون او فکر می کند و آرزو دارد خانه ای در بر فراز بهشت گمشده داشته باشد و....

 

باید اعتراف کنم وقتی الی وارد داستان شد بسیار خوشحال شدم چون فکر کردم بالاخره شخصیت اصلی کارتونی که برای بچه هاست (زمانی که شخصیت و ناخودآگاه انسان شکل می  گیرد) ، یک زن است و نقش او دیگر حاشیه ای و همچون هزاران کارتون همچون سیندرلا که خوشبختی و تکامل خود را در کنار یک مرد می یابد، نیست. خوب باز هم اشتباه می کردم و الی تنها دلیل به وجود آمدن ماجرای داستان شد و خود او به حاشیه کشیده شد. البته باید منصف باشم و بگویم جایگاه و نقش زن در این کارتون بسیار پیشرفت کرده  اما نه به آن اندازه که زنان جهان تلاش می کنند. با آرزوی آن که روزی جنبش فمینیستی جهان بیشتر به مسئله تعلیم و تربیت غیر مستقیم کودکانمان اعم از دختر و پسر در سنینی که سرشتشان شکل می گیرند، باشند اعتراف دیگری می کنم و اینکه این مسئله فمینیستی اصلا از علاقه من به این کارتون زیبا نکاست.  اگر این کارتون را دیده باشید حتما متوجه شده اید که حالت صورت شخصیت ها با بیننده ارتباط برقرار می کند و پیغامی را می رساند. در قسمتی که مدیر یک پروژه ساختمانی می خواهد پیرمرد را از خانه اش بیرون کند به صورتش دقت کنید، هیچ چهره ای ندارد و تنها از چند خط ساده تشکیل شده است و گویی اصلا آدم نیست. کسی که به دیگری نمی اندیشد و تنها و تنها به منافع خود فکر می کند تنها سایه ای است از انسان.

در این داستان تنها خانه ی پیرمرد نیست که با بادکنک ها بالا می رود بلکه عشق الی، پیرمرد را تا بدانجا بالا می برد که او تمام خاطراتش، یعنی همه چیزش را به دور می ریزد و خود را به خطر می اندازد تا جان پرنده ی پسر بچه ای به نام راسل را نجات دهد. عشق الی به او عشق به تمامی هستی و درنتیجه آرامش را هدیه می کند. به نظر من در آن صحنه که پیرمرد یادداشت الی را در خاطرات سفرهای ماجراجویی الی می خواند (که یکی از زیباترین بخش های داستان است) خود در دریاچه عشق غرق و از نو زاده می شود و این بار خود تمامی عشق می شود.

راسل، پسربچه ای که همراه پیرمرد است و بدنبال کمک کردن به افراد مسن است تا نشان افتخار کمک به افراد سالخورده را بگیرد، خود نشانه کامل صداقت کودکانه ای است که در این راه نقش اساسی ای در کمک به پیرمرد برای شناخت عشق دارد.